H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁶)

پارت 26

کوک: بهم یک قولی میدی؟
ا. ت: اوهوم چی؟
کوک: بعد از تحویل شمش طلا ها با من زندگی کن...
ا. ت: نمد( شوخی)
کوک این شوخی رو جدی گرفت و از حموم رفت بیرون تو تراس تا هوا بخوره...
ا. ت: هی! پسر...
کوک: ا. ت خواهش میکنم ...
ا. ت: باشه...( ناراحت)
کوک مچ دستشو گرفت و کشوند تو بغلش...
کوک: جدی نگیر...
ا. ت:همینطور
کوک: ینی چی؟؟( خوشحال)
ا. ت: ینی نظرم مثبته( اروم)
کوک: جدی؟؟!
ا. ت: ( سرشو بالا پایین کرد )
کوک: یااااا و ا. ت رو بغل کرد و تو هوا چرا خوند
ا. ت: ااااح اروم باش خبر های خوشحال کننده ترم هست ها




#Next_person_is_not_needed
#jung_kook_we_love_you
#کنسرت_bts_درایران
دیدگاه ها (۲۶)

(H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁷

Ok but our supports>>>>...Love for ever <333

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁵)

(H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁴

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

پارت ۶۹ فیک ازدواج مافیایی

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط